توسعه علوم انسانی تا حد زیادی به تغییر در نظام آموزش عالی کشور وابسته است و چنین امری، مستلزم بازنگری در برنامه های درسی موجود می باشد. از یک سو، یافته های پژوهش های صورت گرفته در این حوزه، نشان می دهد که پژوهش در زمینه ی علوم انسانی نسبت به سایر حوزه ها، همواره از ارزش کمتری برخوردار بوده است و از سوی دیگر نیز، نظام ناکارآمد ارزش دهی به فعالیت های فکری در حوزه ی علوم انسانی و ضعف خود باوری از موانع پیشرفت این علوم بوده و در نهایت موجب مسئله محور نبودن آن شده است. تا زمانی که دید نقادانه در بین دانش آموختگان رشته های علوم انسانی وجود نداشته باشد، امکان ایجاد هر گونه تحول و بازنگری در این حوزه بی معنا خواهد بود. لذا در این جهت ضرورت تدریس تفکر انتقادی در طول دوران تحصیل در رشته های مختلف علوم انسانی، کاملاً مشهود است و توسعه و ارتقای این حوزه جز از طریق توجه به تفکر انتقادی و سایر مهارت های وابسته به آن میسر نخواهد شد. با توجه به اهمیت تفکر انتقادی در رشد و توسعه ی رشته های مختلف علوم انسانی، در این مطالعه بر آن شدیم تا با روشن ساختن واژه ی تفکر انتقادی، ویژگی های این نوع تفکر و مشخصه های متفکر انتقادی، روش های ترویج و لزوم به کار گیری و پیامدهای آن را در این حوزه بررسی کنیم.