بازاریابی عصب پایه؛ رویکردی نوین در بازاریابی

هر ساله 40 میلیارد دلار در کمپین های تبلیغاتی سرمایه گذاری می شود، استفاده از روش های سنتی برای پیش بینی این سرمایه گذاری، منجر به بروز کاستی هایی می شود زیرا این روش ها مبتنی بر تمایل و توانایی مشتری در توصیف احساس خود در قبال تبلیغات هستند. امروزه برخلاف مفاهیم اقتصادهای سنتی، این باور وجود دارد که مغز مجموعه ای از فرآیندهای خودکار، ناخودآگاه و غیرقابل دسترس برای فرد را در بر می گیرد. این باور منجر به آن شده است تا به دنبا روشی برای درک صحیح تر و دقیق تری از فرآیند تصمیم گیری مشتری، علل و دلایل رفتارهای مختلف از طرف مشتریان و هم چنین راستی آزمایی اقدامات مختلف بازاریابی از طریق بررسی دقیق و علمی واکنش های مختلف آگاهانه و ناخودآگاه فرد، کنکاش شود. در این بین بازاریابی عصب پایه به عنوان شاخه جدیدی از بازاریابی پا به عرضه ظهور گذارده است و واکنش های ناهوشیارانه مصرف کننده را در مواجهه با مواد، برندها، محصولات و دسته های محصولی، مورد مطالعه قرار می دهد. این نوع از بازاریابی به عنوان روشی برای به کار بستن روش های آزمایشگاهی عصب شناسی برای پاسخ گفتن به پرسش های دنیای تبلیغات، تعریف می شود. در این مقاله ضمن ایجاد آشنایی با بازاریابی عصب پایه و پرکاربردترین ابزارهای مربوط به آن، برخی از تحقیقات انجام شده در این حوزه مرور می گردد. هم چنین ضمن بررسی معایب و مزایای مترتب آن و هم چنین بندهای اخلاقی این حوزه، به ترسیم جایگاه و اهمیت این بیمار در توسعه دانش کنونی حوزه بازاریابی پرداخته می شود چرا که این شاخه بین رشته ای قطعا می توانید با بررسی رخدادهای واقعی درون مغز مشتریان، به کشف واقعیت موجود و علت معلول های مختلف در خصوص بازاریابی کمک نماید.