ادراک فضای معماری توسط شبکه های عصبی مغز

چشم انسان با هر بار پلک زدن اطلاعات محیط را به مغز انتقال می دهد و مغز اطلاعات دریافتی را تحلیل و بررسی می کند اگر ان چیزی که چشم شما دیده است خطوط ناهماهنگ و بدون تناسبات داشته باشد مغز ان را رد می کند و شما ان را زشت خواهید دید و اگر تناسبات رعایت شده باشد شما ان طرح را زیبا می بینید سرعت انتقال اطلاعات از چشم به مغز 10 میلیون در ثانیه می باشد. از ان جایی که دریافت اطلاعات به وسیله حواس پنج گانه صورت می گیرد و اطلاعات دریافت شده توسط سیستم اعصاب به مغز منتقل می شود بنابراین حواس در سطح تماس ما با محیط نقش مهمی دارند دراک مرحله ای است که در آن اطلاعات ارسال شده توسط حواس به مغز و دستگاه عصبی سازماندهی و تفسیر می شود. در واقع ما از واقعیت یا همان محیط یک گام به ذهنیت انسان نزدیک تر شده ایم، اما هنوز راه بسیار طولانی را در پیش داریم. در این بخش به توضیح گامی دیگر از این مسیر طولانی می پردازیم. برای اینکه خود را در انتهای احساس و ابتدای ادراک فرض کنیم در واقع ما زمان را هزاران بار کند نموده ایم! در این نقطه از فرایند ارتباط خود را در برابر انبوهی از اطلاعات مختلف و گوناگون می یابیم. همانطور که ما اتاق کار به هم ریخته ی خود را پس از اتمام یک پروژه ی سنگین در نهایت آشفتگی مرتب می کنیم لازم است این اطلاعات را نیز به گونه ای مرتب نماییم تا هنگام مراجعه ی مجدد امکان پیدا کردن آن را داشته باشیم. اگر بخواهیم اتاق خود را در این وضع آشفته سامان بخشیم چه می کنیم؟ ابتدا کلیه اشیاء را وارسی می کنیم، سپس آن هایی که مشابه هستند را در یک دسته قرار می دهیم. به این ترتیب کلیه آن ها را دسته بندی می کنیم تا بدانیم هر کدام چه هستند سپس اوراقی که موضوع مشابه دارند در یک دسته قرار می دهیم و کلیه اوراق را دسته بندی می کنیم. تا به اینجا نیمی از مسیر را طی کرده ایم. پس از این مرحله در های قفسه ی خود را باز نموده و هر دسته را در طبقه ای قرار می دهیم و برچسب هایی که موضوع هر دسته بر روی آن ها نوشته شده است را به هر یک از طبقه ها نصب می کنیم. اکنون نه تنها اتاق کار خود را خلوت نموده ایم بلکه برای مراجعه های آتی و بازیابی اطلاعات مورد نیاز نیز کار خود را تصحیل نموده ایم. اندیشه و هوش برای نوع بشر همیشه از اهمیت بالایی برخوردار بوده و به منزله ی ذات وجود قلمداد شده است: (می اندیشم پس هستم). این سخن را دکارت در سال 1641 میلادی بیان کرد با این تلقی از مغز به منزله ی منشا اندیشه ها استدلال عواطف و وجود امری است نسبتا جدید امروزه در بسیاری از کشورها این نکته امری است پدیرفته شده که مرگ مغزی همان مرگ حقیقی است. در روایت های بزرگ از افرینش اولین چیز در عرصه ی هستی حتا پیش از نور وجود یک ذهن هوشمند است زیرا افرینش عالم مستلزم یک هستی به غایت هوشمند برای طراحی و ایجاد ان است اما بنابر روایت های علمی نوین بر این باوریم که اتفاقا یکی از چیزهایی که گام به عرصه ی وجود نهاده دهن هوشمند بوده است زیرا چیزی به این پیچیدگی فقط بعد از میلیون ها سال فرایند تکامل می تواند رخ دهد به هر حال در هر دو روایت هوش از جایگاه ویژه ای برخوردار است. مغز پیچیده ترین ساختار شناخته شده است.