• بررسی جایگاه انسان در مکاتب معماری مدرن و ساختارشکن

    جزئیات بیشتر مقاله
    • تاریخ ارائه: 1397/07/30
    • تاریخ انتشار در تی پی بین: 1397/07/30
    • تعداد بازدید: 309
    • تعداد پرسش و پاسخ ها: 0
    • شماره تماس دبیرخانه رویداد: -

    بررسی جایگاه انسان در مکاتب معماری مدرن و ساختارشکن

    هر ظرفی برای مظروفی طراحی می شود که قرار است آن را در برگیرد و باید بتواند تمامی نیاز های آن مظروف را برآورده نماید. در معماری نیز بنا به عنوان ظرف باید انسان و تمامی نیاز های وی را در برگیرد و به آن جواب دهد. توجه متغیر به انسان و نیاز های وی در طول سال ها باعث ایجاد سبک ها و جریانات هنری و معماری مختلفی گشته است. از دوره گوتیک که اساسا معماری خدا محور بوده خداوند محور همه چیز بوده و کمتر به نیاز های انسانی توجه گشته است تا دوره رنسانس که همه توجه هات و مرکز انسان بر روی انسان قرار گرفته و انسان مبدا طراحی بوده است. البته در این دوره نیز توجه به انسان نه بصورت توجه به نیاز های وی بلکه بیشتر توجه به ابعاد و اندازه ها و تناسبات بدنی وی شکل گرفته بمانند دروه باستان معماری یونان و روم و بقیه الزامات طراحی که از توجه به انسان نشات می گیرند غافل شده اند. و نیز در دوره اخیر که در هیچ دوره ای جایگاه انسان در معماری اینچنین متغییر نبوده است. هرچند تمامی توجه سبک ها و جریانات اخیر (قرن بیستم) به انسان بوده است ولی نوع جایگاه وی کاملا متغییر بوده است. در دروه اوایل مدرن در سبک هایی نظیر ارگانیک توجه به طبیعت و طبیعی بودن انسان بیش تر مدنظر بوده و تمامی طراحی ها بر این اساس شکل گرفته اند و در دوره بعد در زمان لی کور بوزیه انسان به مانند سرنشین ماشینی میکانیکی تلقی شده است و نیز در جنبش مینیمالیست در کارهای میس وندروهه توجه اغراق آمیز به مسایل سازه ای و شفاف سازی باعث از بین رفتن زندگی خصوصی افراد و هویت آن ها در مناطق مختلف فرهنگی شده است و در کارهای پست مدرن که شورشی بر علیه پدر خود معماری مدرن بوده سعی در بازیابی این هویت بوده است که نهایتا باعث از دست رفتن ان مقدار از ارزش هایه باقی مانده هم شده است. و دست آخر که در سبک ساختارشکنی در کارهایه معمارانی چون فرانگ گهری و پیتر آیزنمن که اساسا انسان نقشی در طراحی بنا ندارد و اگر هم توجهی به انسان شود صرفا در باب ابعاد خاصی هست که نمی توان آن ها را تغییر داد در این سبک ها انسان کاملا بی هویت و آواره قلم داد می شود که در دنیای که سراسر حرکت است و هیچ انسانی تعلق خاصی به مکانی خاص ندارد باید در بی مکان ها زندگی کند. در این تحقیق سعی بر آن شده که جایگاه انسان از زوایای گوناگون نظری، فیزیکی، فیزیولوژی و ورانی در آثار مطرح معماران سرآمد قرن بیستم بررسی شود. در مقاله پیش رو سعی بر آن شده که با مطالعات کتابخانه ای و تحلیلی ابتدا مختصری از مبانی شکل گیری هر کدام از مکاتب مدرن و ساختار شکن ارایه شود و سپس به بررسی میزان توجه اندیشمندان و پایگذاران این سبک ها به جایگاه انسان در معماری خود پرداخته شود و پاسخ سوالات زیر را با بررسی آرا و نظرات این اندیشمندان و معماران به دست آورده شود. فلسفه معماری مدرن و معماری ساختار شکن چیست؟ از نظر فلسفی جایگاه انسان در این مکاتب چگونه است؟در نظر معماران مطرح قرن بیستم (لوکوربوزیه، پیتر آیزنمن) جایگاه انسان چگونه است؟در آثار معماران شاخص سبک ها و جریانات معماری از نظر تئوری و عملی نقش انسان و جایگاه او در آثار معماری چگونه تعیین می شود.

سوال خود را در مورد این مقاله مطرح نمایید :

با انتخاب دکمه ثبت پرسش، موافقت خود را با قوانین انتشار محتوا در وبسایت تی پی بین اعلام می کنم
مقالات جدیدترین رویدادها
مقالات جدیدترین ژورنال ها